Template By: NazTarin.Com
فال حافظ
قالب های نازترین
به نام اهورا مزدا
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرگز نخواب کوروش و آدرس kooroshpedia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
با تشکر
www.afshinkamyabfard.loxblog.com
سهیل سُمی از ترجمهی رمانی دربارهی کوروش خبر داد.
به گزارش ایسنا، رمان «منم کوروش؛ سرگذشت شاهزاده حقیقی ایرانزمین» نوشتهی الکساندر جووی با ترجمهی سهیل سمی از سوی نشر ققنوس منتشر شده است.
این دومین ترجمهی داستانی – تاریخی سمی است. او اخیرا هم رمان تاریخی زندگی ناپلئون را ترجمه و از سوی نشر ثالث منتشر کرده است.
این مترجم پرکار میگوید: ژانر رمان تارخی جذابیتهای خاص خودش را دارد و از آنجایی که شخصیت کوروش کبیر ایرانی است و روایتی منصفانه از او به دست داده شده است و زندگیاش را از کودکی تا مرگ روایت میکند، برایم جذاب و خوشایند بود که به ترجمهی آن بپردازم، علیرغم اینکه با این وضعیت گرانی کاغذ و وضعیت بد اقتصادی، مخاطبها توان خرید چنین آثار حجیمی را ندارند. عمده منبع روایت زندگی و مرگ کوروش هم تاریخ هردوت یونانی است. رمان کوروش یک روایت خطی ساده دارد و از زبان ادبی هم برخوردار نیست. نویسنده سعی میکند به بیانی کاملا ساده و در عین حال جذاب و پُرکشش به تعریف داستان بپردازد.
او در عین حال میافزاید: البته اینگونه نیست که من همهی پیشنهادها و سفارشها برای ترجمه را قبول کنم. تاکنون بیش از 14 رمان تاریخی پیشنهاد شده که ترجمه کنم، اما من رد کردهام. این دو اثر تاریخی را به دلیل اینکه خوشایندم بود، ترجمه کردم. در روایت ناپلئون هم برای اولینبار اسناد و مدارکی دربارهی او به فارسی ترجمه میشود.
سمی همچنین با انتقاد از وضعیت پیشآمده برای چاپ و نشر، میگوید: متأسفانه با این مشی در زمینهی صدور مجوز و همچنین گرانی کاغذ، تا چندی دیگر باید از همین معدود آثار حجیمی هم که ترجمه میشود، دست شست و به کتابهای لاغر روی آورد. سهیل سُمی از ترجمهی رمانی دربارهی کوروش خبر داد.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، رمان «منم کوروش؛ سرگذشت شاهزاده حقیقی ایرانزمین» نوشتهی الکساندر جووی با ترجمهی سهیل سمی از سوی نشر ققنوس منتشر شده است.
این دومین ترجمهی داستانی – تاریخی سمی است. او اخیرا هم رمان تاریخی زندگی ناپلئون را ترجمه و از سوی نشر ثالث منتشر کرده است.
این مترجم پرکار میگوید: ژانر رمان تارخی جذابیتهای خاص خودش را دارد و از آنجایی که شخصیت کوروش کبیر ایرانی است و روایتی منصفانه از او به دست داده شده است و زندگیاش را از کودکی تا مرگ روایت میکند، برایم جذاب و خوشایند بود که به ترجمهی آن بپردازم، علیرغم اینکه با این وضعیت گرانی کاغذ و وضعیت بد اقتصادی، مخاطبها توان خرید چنین آثار حجیمی را ندارند. عمده منبع روایت زندگی و مرگ کوروش هم تاریخ هردوت یونانی است. رمان کوروش یک روایت خطی ساده دارد و از زبان ادبی هم برخوردار نیست. نویسنده سعی میکند به بیانی کاملا ساده و در عین حال جذاب و پُرکشش به تعریف داستان بپردازد.
او در عین حال میافزاید: البته اینگونه نیست که من همهی پیشنهادها و سفارشها برای ترجمه را قبول کنم. تاکنون بیش از 14 رمان تاریخی پیشنهاد شده که ترجمه کنم، اما من رد کردهام. این دو اثر تاریخی را به دلیل اینکه خوشایندم بود، ترجمه کردم. در روایت ناپلئون هم برای اولینبار اسناد و مدارکی دربارهی او به فارسی ترجمه میشود.
سمی همچنین با انتقاد از وضعیت پیشآمده برای چاپ و نشر، میگوید: متأسفانه با این مشی در زمینهی صدور مجوز و همچنین گرانی کاغذ، تا چندی دیگر باید از همین معدود آثار حجیمی هم که ترجمه میشود، دست شست و به کتابهای لاغر روی آورد.
روز ششم از ماه فروردینگاهشماری ایرانی زادروز زرتشت ، خورداد یا هودرو نام دارد. در این روز به باور جدید زرتشتیان ایران (و نه زرتشتیان هند) پیامبر ایرانی از مادر زاده شدهاست. البته این باور جدید فاقد منابع تاریخی است. زرتشت در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شدهاست و با همین انگیزه و پی آمدهای سرنوشت ساز دیگری که در تاریخ گذشته ایرانیان رخ دادهاست. برخی از زرتشتیان این روز را جشن میگیرند و گرامی میدارند. آنها در این روز به نیایشگاهها و آدریان محل سکونت خود میروند و با تهیه آش رشته و سیرک خوراکیهای سنتی و اجرای مراسم آفرینگان و جشن خوانی خورداد و فروردین ماه را در هر سال گرامی میدارند.
همچنین زرتشتیان زاده شدن فرزندان، چه پسر و چه دختر را گرامی میدارند. در گذشته هنگامی که کودکی از مادر متولد میگردید، پدر او در همان سا ل به یاد فرزندش نهالی از درخت همیشه سبز مانند: سرو، مورد یا کاج را در جایی مناسب در خاک مینهاد و برای رشد و سر سبزی این درخت نیز مانند فرزندش کوشش مینمود. از رسوم ایرانیان باستان در روزگار گذشته برگزاری روز زاد روز برای خود و فرزندان بودهاست و این جشن مربوط به طبقه خاصی نبوده بلکه بی نیاز و نیازمند آن را برپا میداشتند.
شاهنامه درخشانترين نمونهی شعر داستاني فارسي است؛ اما شمار پژوهشهايي كه دربارهي ويژگيهاي ادبي و فرهنگي آن انجام شده است، بسيار كمتر از نوشتههايي است كه به ويژگيهاي ملي، استورهشناسي و تاريخي اين اثر ميپردازند. فردوسي در فرهنگ دشوارپسند و دانشورانهاي زندگي ميكرد كه هر سخن بيهودهاي، شعر پنداشته نميشد؛ بنابراين، سخنور ملي ما به باريكبينيهاي زباني و استواري سخن اهميت ميداد؛ زيرا ميدانست كه آسانگيري در اين كار، او را آماج خرده گيري نكتهسنجان و نكتهبينان خواهد ساخت.
سالروز جنگ ماراتن که 490 سال پيش از ميلاد روي داد
13 سپتامبر سالروز نبرد يك روزه ماراتن Marathon است كه در سال 490 پيش از ميلاد روي داد و نيروي دريابرد ايران در آن موفق نبود و با تحمل تلفات عقب نشيني كرد.
داريوش بزرگ، تنها با هدف گوشمالي آتني ها - نه تصرف آتن - كه يوناني زبانهاي آسياي صغير (شهرها و جزاير ايوني) قلمرو ايران را تحريك به شورش و نافرماني مي كردند يك سپاه پياده و سوار را با كشتي روانه سرزمين اصلي يونان كرد كه به صورت كشور - شهر يا ايالات متحده اداره مي شد.
اين نيرو كه بزرگترين لشكركشي آمفي بياس از آغاز تاريخ تا اواخر قرن 19 ميلادي است پس از تصرف شهر ارتريا Eretria و جزيره ايوبويي Euboea (اوبوآ)، در ساحل شرقي اتيكا Attica پياده شد.
به نوشته مورخان يوناني، آتن و متحدان آن جز اسپارت براي دفاع، موفق به گردآوري ده هزار نظامي شده بودند و در انتظار نيروي اعزامي اسپارت بسر مي بردند كه ميلتيادس Miltiades فرمانده دفاع از آتن شنيد كه فرمانده نيروهاي دريا برد ايران بيش از نيمي از سربازان خود و عمدتا سواره نظام را به كشتي ها بازگردانده و قصد حمله مستقيم به شهر آتن را دارد و واحدهايي كه در شرق اتيكا باقي مانده اند در حال برپا كردن اردوگاه هستند، ولي زميني كه در آنجا پياده شده اند گود و نيمه باتلاق و سست است.
وي پس از مشورت با هشت ژنرال ديگر تصميم گرفت پيش از آن كه نيروي باقيمانده ايران در شرق اتيكا بتواند زمين بهتري بيابد و از اردو زدن فارغ شود به آن شبيخون زند. سربازان آتني كه در زمين هاي با ارتفاع بيشتر و خشك موضع گرفته بودند با سرعت به سوي نيروي ايران به حركت درآمدند. واحدهاي ايراني كه در مركز صحنه بودند حمله آتني ها را دفع كردند، ولي دو جناح راست و چپ تاب مقاومت نياوردند و كل نيرو به محاصره درآمد. همزمان، كشتي هاي آتني به كشتي هاي حامل تداركات نيروهاي ايراني كه بدون دفاع مانده بودند حمله بردند و نيز آنها را از دسترس نيروهاي در حال جنگ دور ساختند. در اين عمليات، به نوشته مورخان يوناني نيروي دريابرد ايران با تحمل شش هزار و چهارصد تن تلفات دست به عقب نشيني زد و آتني ها به پاس نجات شهرشان در دلفي Delphi خزانه اي ساختند و به آپولو Apollo خداي خود هديه كردند. سپس ميلتيادس كه پيش بيني كرده بود ايران درصدد گرفتن انتقام برخواهد آمد دستور ساختن 200 كشتي جنگي را داد كه اين بار ايران از راه خشكي به يونان حمله برد. منابع ايران تنها از پيروزمند نبودن اين لشكركشي و خشم داريوش بزرگ از اين پيش آمد و سوگند او كه از آتني ها انتقام خواهد گرفت ياد كرده اند. داريوش گفته بودكه پسر پدرش نخواهد بود اگر انتقام نگيرد و تا هفت پشت نام پدر و نياكانش را ذكر كرده بود كه اصطلاح هفت پشت از همان زمان باقي مانده است و ايرانيان مي كوشيدند كه نام پدر، پدربزرگ و ... خود را تا هفت پشت به ياد داشته باشند و تاريخ كارهاي خوب و بد آنان را به خاطر بسپارند.
درپاره اي از تاريخها به ويژه كتابهاي مورخان امريكايي روز 12 سپتامبر سالروز جنگ ماراتن ذكر شده است كه احتمالا به دليل 6 تا 9 ساعت عقب تر بودن زمان در امريكا از آتن باشد.
مورخان متفق القول نوشته اند كه از آغاز تاريخ بشر تا به امروز ، جهان امپراتوري با عظمتي چون امپراتوري پارسها در دوران هخامنشيان را به خود نديده است كه بر پايه نظم اداري ، قانون ، توجه خاص به ارتباطات ( راهها ، بنادر ، پستخانه و... ) و تحمل اديان و عقايد به وجود آمده بود.
معماری ساسانی اشاره به سبکی از معماری ایرانی دارد که در دوران ساسانیان به اوج پیشرفت خود رسید. از بسیاری جهات، دوره سلسله ساسانی (۲۲۴-۶۵۱ میلادی) شاهد بیشترین دستاوردهای تمدن ایرانی بودهاست. همچنین سلسله ساسانی آخرین امپراتوری بزرگ ایرانی قبل از تسلط مسلمانان بودهاست. در حقیقت بسیاری از آنچه بعدها به عنوان فرهنگ اسلامی، معماری، نوشتار و دیگر مهارتها شناخته شد متعلق به ایرانیان بود که در جهان اسلام گسترده شد.
خیابان کورش، (به عبری: רחוב כורש) یکی از خیابانهای مرکزی شهر اورشلیم، پایتخت کشور اسرائیل است. این خیابان به یاد مِهر و سپاسی که یهودیان به کوروش بزرگ، پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی دارند، به نام او نامگذاری شدهاست.
والا این ارادت اسرائیلی ها رو به کوروش بزرگ میرسونه ولی ما چی ؟ برای پدر سرزمینمون چی کار کردیم ؟ آیا ما واقعا چنین فرزندانی برای کوروش بزرگ هستیم ؟ دیگه وقتشه کم کم از این خواب بیدار شیم و دوباره نام کوروش بزرگ و تاریخ پر افتخارمون رو به گوش مسئولین کشور و دیگر کشورها برسونیم .
رودیم ولی همنفس مردابیم
سیلی خور این زمانه کج تابیم
تاریخ به زیر آب فریاد کشید:
زرتشت :
اهورامزدا از هر کار آشکار و نهان مردم آگاهست ؛
گناهان کوچک و بزرگ همه را با دیدهگان روشنبین خود میبیند و پیوستههمه کارها را برابر قانون ابدی خویش پاداش و جزا میدهد.
یسنا ٣١ بند ١٣
پرفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان :
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان كورش شناخته شده است . زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است . آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و كشورهای مسخر شده كه در گذشته نه تنها وجود نداشت بلكه كاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.
...
بر پايه يادداشتهاي روزانه "كاليستنسCallisthenes" مورخ رسمي اسكندر و محاسبات تقويمي، 12 آگوست سال 330 پيش از ميلاد، نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي "پرسپوليس" پايتخت آن زمان ايران، در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس، «تكاب» در كهگيلويه) با يك هنگ ارتش ايران به فرماندهي ژنرال «آريو برزن Ario Barzan » رو به رو و متوقف شدند و اين هنگ 1000 تا 1200 نفری چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش انبوه اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. سرانجام اين هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پاي درآمد و فرمانده دلير آن نيز برخاك افتاد.
مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنين مقاومتي در گاوگاملاGaugamela (كردستان كنوني عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعي بود. در "گاوگاملا" با خروج غير منتظره داريوش سوم از صحنه، واحدهاي ارتش ايران نيز كه درحال پيروز شدن بر ما بودند؛ در پي او دست به عقب نشيني زدند و ما پيروز شديم. داريوش سوم در جهت شمال شرقي ايران فرار كرده بود و «آريو برزن» در ارتفاعات جنوب ايران و در مسير پرسپوليس به ايستادگي ادامه مي داد.
دلاوري هاي ژنرال آريو برزن، يكي از فصول تحسين برانگيز تاريخ وطن مارا تشكيل مي دهد و نمونه اي از جان گذشتگي ايراني در راه ميهن را منعكس مي كند.
آريو برزن و مردانش 90 سال پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه آگوست روي داد مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل برزمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشد، ولي از «آريو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست.چرا؟. اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي ياد بود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونيداس براي يونان هرسال ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي برند: اي رهگذر، به مردم لاكوني (اسپارت) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم ( قانون اسپارت عقب نشيني سرباز را اجازه نمي داد). لئونيداس پادشاه اسپارتي ها بود كه در آگوست سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود.
ای نا بسامان روزهای سرد خورشید
ای کشتی بر گل نشسته تخت جمشید
ای آسمان در بین دستانت نشسته
.هشتم اوت سال 40 پيش از ميلاد ارتش ايران با در هم شكستن ارتش روم، سوريه را پس گرفت . واحدهاي نظامي ايران سپس به پيشروي خود ادامه داده و فلسطين را هم تماما تصرف کردند.
سناي روم كه چنين ديد، به ايران اعلان جنگ داد و سه سال طول كشيد تا تدارك اين جنگ كه براي آن لژيونرهاي رومي از سراسر متصرفات اين امپراتوري، از انگلستان و فرانسه و اسپانيا و آلمان گرفته تا شمال آفريقا، ايلريا (يوگسلاوي) و يونان احضار شده بودند فراهم شود .حمله به ايران در سال 36 پيش از ميلاد با 113 هزار سرباز زبده به فرماندهي ماركوس آنتونيوس (شوهر كلئوپاترا ملكه يوناني تبار مصر) آغاز شد. اين بزرگترين لشكركشي غرب به شرق در طول تاريخ تا سال 1990 بشمار آمده است. پيش از آغاز جنگ ، آخرين درخواست اكتاويوس امپراتور روم كه خواهان پس دادن پرچم هاي سربازان شكست خورده رومي در جنگ حران (كارهه) در سال 53 پيش از ميلاد شده بود از سوي مجلس عالي ايران (مٍهستان) رد شده بود . در جنگ حران هفت لژيون (لشكر) رومي و فرمانده آنان "كراسوس" نابود شده بودند. فرمانده نيروهاي ايران در آن جنگ سپهبد "سورنا" بود كه جنگ افزارهاي تازه به ميدان آورده بود و تاكتيك (تا آن زمان )بي سابقه اي را به كار بسته بود.
ماركوس نيز مانند كراسوس يكي از سه عضو شوراي عالي امپراتوري روم بود. در جنگ تازه، نيروهاي ايراني به فرماندهي فرهادچهارم، شاه انتخابي وقت، از تاكتيك حملات سريع و مكرر سواره نظام سبك اسلحه و كشاندن دشمن به ميداني كه از پيش تهيه شده بود و رها كردن آن در چنگ واحدهاي اصلي استفاده كردند و اين ارتش عظيم را متلاشي ساختند؛ به گونه كه با دادن 24 هزار كشته و هزاران اسير فرار كرد و اسيران رومي به منطقه اي كه امروز شهر اروميه است جهت پرداختن به كار كشاورزي فرستاده شدند. در آن زمان مركز آذربايجان شهري بود كه بقاياي آن به تخت سليمان معروف است.
نويسندگاني كه خود شاهد صحنه هاي جنگ ماركوس و فرهاد چهارم بودند نوشته اند: ماركوس كه زير ضربات سواره نظام ايران قرار داشت پس از آخرين عقب نشيني كه به او اجازه داده شد از راه درياي سياه به قلمرو روم بازگردد از فرط ناراحتي و با مشاهده وضع آشفته سربازان خسته و گرسنه رومي به گريه كردن و اشك ريختن افتاده بود.
اكتاويوس درصدد جمع آوري قوا براي جبران اين شكست برآمد، ولي موفق نشد و پس از آن، روم دچار اختلافات داخلي شد و اكتاويوس كه بعدا سناي روم به او لقب "اوكوستوس" داد مجبور شد كه با ماركوس (شكست خورده از ايران) كه دلبندي به كلئوپاترا، وي را مقيم مصر كرده و به مصوبات سنا توجه نمي كرد بجنگد و از فكر جنگ با ايران خارج شود.
در جنگ دو رقيب كه در منطقه آكتيوم صورت گرفت و نبردي دريايي بود، ناوگان مشترك ماركوس و كلئوپاترا شكست خورد و طبق نوشته "پلوتارك" ، پس از عقب نشيني آن زن و شوهر به مصر، نخست ماركوس و سپس كلئوپاترا خودكشي كردند.
دو ابر قدرت زمان، ايران و روم، بعدا اختلافات خود را بر سر ارمنستان كه پادشاه آن بايد يك شاهزاده ايراني مي بود حل كردند و تا 71 سال ميان دو امپراتوري برخورد نظامي چشمگيري روي نداد.
پسین یکی از روزهای بسیار سرد زمستان ، مانند هر روز ، در پیشگاه رضا شاه پهلوی داستانهای شاهنامه از سوی "مراد اورنگ" بازگو می شود :
ــ شبی که قرار بود "روشنک" دختر "داریوش سوم" از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود ، اسکندر اصرار داشت که مردم ، پیش از حرکت او چراغانی کنند ؛
در هالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند .
مردم ایران ، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر ، این چشم انداز را نمودار کرده ...
" ببستند آذین به شهر اندرون / لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون"
رضاشاه بی اختیار شروع به گریستن کرد ...
تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود !
پس از این اتفاق رضا شاه فورا دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد (1308)
وطن یعنی ...
شعر در ادامه مطلب
دوبــــــاره مــــي ســازمــت وطـــن
اگـــر چـه بــا خـشـت جــان خويش
ســـتــون بــه سـقــف تـو مـيـزنــم
اگـــر چــه بــا اســتــخــوان خويش
دوبـــــاره مــي بــويــــم از تــو گــل
بـــه مـــيــل نــســــل جـــوان تـــــو
این شعر ارسالی از فرزاد عزیز هستش
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
12 مرداد سال 1314 خورشیدی تصميم نهم مرداد شوراي وزيران (قوه مجريه) مبني بر حذف عناوين اضافي از اسامي از جمله: خان، ميرزا، سلطنه، دوله، سيد و ... در ايران به اجرا در آمد و ادارات (در نوشتن نامه ها و احكام)، نشريات در مطالب خود و نيز مراكز صدور شناسنامه مكلف به اجراي آن شدند و در مكاتبات رسمي و نطقها نيز بكار بردن القاب و عناوين جز«آقا» و «بانو» براي خطاب كردن ممنوع شد. هنگام خطاب کردن وزيران و نخست وزير، قرار دادن واژه "جناب" بر نام آنان بلا مانع (نه اجبار) اعلام شده بود و تاكيد شده بود كه در صورت بكار بردن جناب، آقا و بانو حذف شود و دو لقب باهم بكار برده نشود كه غلط دستوري است.
از روز، بعد روزنامه ها فراتر از اين رفتند و از بكار بردن فعل جمع براي مقامات مفرد جز شاه و گاهي اوقات نخست وزير خودداري كردند كه تا اوايل انقلاب مرسوم شده بود. نشريات دليل اين كار خود را رفع تبعيض و تشخص اعلام كرده بودند.
متعاقب اين اقدام، 19 روز بعد، از سي ام مرداد 1314 نيز تعيين نام خانوادگي براي افرادي كه اسم پدر خود را به عنوان نام خانوادگي به كار مي بردند اجباري شد كه بازگشتي به رسم ايران عهد باستان و دور شدن از رسم عربي بود كه اعراب نام پدر و پدربزرگ را پس از نام اول بكار مي برند. همچنين توصيه شد که بر نوزادان ترجيحا نام هاي پارسي گذارده شود.
در همين زمان دولت وقت از سوي روشنفکران زير فشار قرار گرفت كه ايران نيز بمانند تركيه الفباي نوشتن خود را به الفبايي تغيير دهد كه داراي حروف مصوت باشد از جمله لاتين تا تلفظ همه مردم ايران يكسان شود و از غلظت لهجه هاي محلي كاسته شود كه اين تلاش به جايي نرسيد. يکي از ايراد هايي که به خانواده پهلوي گرفته مي شود همين لاتين نکردن حروف کتابت زبان پارسي بود که الفباي عربي است.
وطن یعنی نژاد پاک کورش
سپردن سر به راه خاک کورش
وطن یعنی که منشور رهایی
وطن یعنی نماد آریایی
امردادگان روز هفتم ِ امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاهشمار ِ ایران ِ باستان (و سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از جشنهای ِ دوازدگانهٔ ِ سالیانه در روزهای ِ همنامشدن ِ روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامیداشت ِ منش و کُنش و خویشکاریی ِ امُرداد (/ در گاهان ِ زرتشت و اوستای ِ پسین: اَمِرِتات به مفهوم ِ بیمرگی/ جاودانگی) یکی از فروزههای ِ ششگانهٔ ِ خِرَد و دانش ِ فرمانروا بر فرارَوَند ِ هستی (نامبُردار و شناخته به اهورهمَزدا) است. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان در گذشته برای برگزاری این جشن به باغات و مزارع رفته و به شادی میپرداختهاند
گاهشماری شاهنشاهی در ۲۵ اسفند۱۳۵۴ در پی جلسهٔ مشترک مجلس شورای ملی و مجلس سنا، به عنوان تاریخ رسمی کشور ایران اعلام شد. تا پیش از آن گاهشماری هجری خورشیدی، تاریخ رسمی کشور بود. در این مصوبه مبداء تقویم خورشیدی از هجرت محمدپیامبراسلام به تاریخ تقریبی و فرضی تاجگذاری کوروش در سال ۵۵۹ پیش از میلاد تغییر یافت. برمبنای این گاهشماری سال ۲۵۰۰ شاهنشاهی با سال ۱۳۲۰ (آغاز پادشاهی محمدرضا پهلوی) مصادف میشود. همه ارکان این گاهشماری جز مبدأ با تقویم جلالی و هجری شمسی برابر بود.
در توجیه این عمل در کتاب تاریخ سال چهارم آموزش متوسطه نوشتند: «در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۵۴ خورشیدی، با تصویب مجلسین شورای ملی و سنا، مقرر شد تاجگذاری کورش کبیر در سال ۵۹۹ پیش از میلاد مسیح، مبدا سال خورشیدی و سرآغاز تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران قرار گیرد. به همین مناسبت اول سال ۱۳۵۵ هجری خورشیدی آغاز سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی، سال رسمی کشور شاهنشاهی ایران اعلام شد
آریامهر لقب محمدرضاشاه پهلوی واپسین شاه ایران بود و امروزه یکی از لقبهای فرزند او رضا پهلوی دوم نیز هست. معنی این نام «خورشید آریاییان» است.
این لقب در تاریخ ۲۴ شهریور۱۳۴۴ خورشیدی در یک نشست در پارلمان شورای ملی به محمدرضا پهلوی داده شد. تاجگذاری او پس از آن یعنی در تاریخ ۴ آبان۱۳۴۶ خورشیدی انجام یافت.
پس از رویداد انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، رضا پهلوی فرزند محمدرضا شاه، غیابی و در تبعید از سوی پادشاهخواهان (سلطنتطلبان) ایرانی جانشین پدر در جایگاه شاهنشاهی شناخته شد و در همین راستا با نام رضا پهلوی دوم لقبهای شاهنشاه و آریامهر را نیز در تاریخ ۵ مرداد۱۳۵۹ خورشیدی از سوی همان گروه به دست آورد.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد