Template By: NazTarin.Com
فال حافظ
قالب های نازترین
به نام اهورا مزدا
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرگز نخواب کوروش و آدرس kooroshpedia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
با تشکر
ای پرچم خورشید ایران |
پرتو افکن بر روی این جهان |
یادآور از آن روزگاری |
که آسود از بهر تیغت، هر کران |
در سایهات جان میفشانیم |
از دشمنان جان میستانیم |
ما وارث ملک کیانیم |
همیشه خواهیم |
وطن را از دل و جان |
این جشن یکی از جشن های به جا مانده از دوران کهن می باشد که هنوز در بین زرتشتیان ایران از ارزش فراوانی برخوردار است. این جشن متعلق به درگذشتگان و اموات است.
درگاهشماری ایرانی هر روز از ماه نام ویژه ای دارد و روز نوزدهم هر ماه فروردین نام داشته است.
در هر ماهی که نام روز همانند ماه شود جشن ویژه آن ماه برگزار می شود، بنابراین روز نوزدهم(فروردین روز) از فروردین ماه، جشن فروردینگان است. این جشن همانطوری که از نامش پیداست در پیوند با فروهر می باشد.
تصویری نقاشی شده از به اسارت افتادن خانواده داریوش سوم توسط اسکندر در نبرد ایسوس
نبونید را مردمان برده بود
به مردم چو بیدادها کرده بود
من این برده داری برانداختم
به کار ستمدیده پرداختم
کسی را نباشد به کس برتری
برابر بود مسگر ولشکری
پرستش به فرمانم آزاد شد
معابد دگر باره آباد شد
به دستور من صلح شد برقرار
که بیزار بودم من از کارزار
...
نام کورش: که نخستین بار ایسکیلوس و هرودتوس یونانی ان را <<کورس>> نامیدند و وقتی این نام به رومیان و فرانسویان و انگلیسی ها رسید ان ها ان را <<سیروس>> خواندند.یهودیان ان را <<اوراکورش>> خواندند که در تورات تنها نامی است که پسوند عیسویان افتاده است
بقیه در ادامه مطلب
به گمان بسيار، بنجامين فرانكلين با الهام از "كوروشنامه"ي گزنفون، بخشهايي از قانون اساسي و حقوق مدني آمريكا را نوشت. او كتاب "كوروشنامه" را خوانده بود و با ويژگيهاي رفتاري و شيوهي كشورداري كوروش بزرگ آشنايي داشت. اين نكتهاي است كه از ديد ديگران پنهان مانده است. هرچند تاريخ ما آن اندازه درخشان هست كه نيازي به گوشزد كردن اين سخن نباشد كه خدمات ايرانيان به تمدن جهاني، تا چه اندازه باارزش و بزرگ بوده است.»
بعد از جنگ قادسیه و جنگ مداین، شهر تیسفون که تا آن زمان پایتخت ایران بشمار میآمد، مقر سپاه عربها گشت.[۱] چنانکه گویند عمر خلیفهٔ دوم، از جنگ با ایرانیان اندیشناک بود و در دو مورد اظهار داشت «مایلم بین ما وایرانیان کوهی از آتش باشد که نه دست ما به آنها رسد، ونه دست ایشان بر ما.» لیکن نه ایرانیان که در عراق سواد بلاد مهم و آباد خویش را از دست داده بودند راضی به وضع موجود میشدند و نه سرداران عرب که بوی غنیمت آنها را بیخود کرده بود، قانع به سواد میبودند.
جنگ ذوقار (به عربی: یوم ذی قار) به جنگی گفته میشود که بین سپاه خسرو پرویز و قبایل بکر بن وائل، در جنوب عراق در گرفت. در این جنگ سپاه ایران که متشکل از چند قشون بود، در نزدیکی پایتخت لخمیها، حیره که امروزه شهر کوفه نامیده میشود، از چند طایفهٔ عربی شکست خوردند. در مورد زمان این جنگ نقل قولهای متفاوتی وجود دارد اما به احتمال قوی این جنگ پیش از بعثت پیامبر اسلام رخ دادهاست. علت رخداد جنگ ذوقار کشته شدن نعمان بن منذر، آخرین امیر ملوک لخمی به دست خسرو پرویز و حوادث متعاقب آن بود. ملوک لخمی دست نشاندهٔ ساسانیان و مدافع منافع ایران در بین اعراب محسوب میشدند.[۱] کشتن و برانداختن نعمان بن منذر که در تمام بادیه حسن شهرت داشت و جایگزینی او با یک والی ایرانی نژاد، ناخوشنودی اعراب را در پی داشت [۲] و در اثر آن دوستی دیرین مردم آن سرزمین با ایرانیان به دشمنی گرائید و همچنین از نظر سیاسی دولت حائل بین ایران و اعراب از بین رفت و مداخلهٔ مستقیم ایران در امور عرب، ناخوشنودی اعراب را قویتر کرد. از سوی دیگر داستان شکست ایران در نزدیکی پایتخت از قبایل عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که نقل تمام مجالس شد. این شکست از نظر روحی موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید و تأثیر زیادی در فتوحات بعدی اعراب داشت
مانی پیامبر، در سال ۲۱۶م در نزدیکی تیسفون به دنیا آمد و پیامآور آیین مانی بود.
او از سوی برادران شاپور یکم پشتیبانی شد و شاپور به او اجازه تبلیغ دینش را داد. اما مورد خشم موبدانزردشتی دربار ساسانی قرار گرفت و سرانجام در زمان بهرام دوم کشته شد.
مانی، از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی در نزدیکی بابل در میانرودان (بخشی از عراق کنونی) که در آن زمان بخشی از شاهنشاهی ساسانی بود، در (۲۷۶ - ۲۱۰) پس از میلاد مسیح، زاده شد. او واعظ مذهبی و بنیانگذار آیینی شد که زمانی دراز در سرزمینهایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت ولی بیش از ششصد سال است که منسوخ شدهاست
مرگ زرتشت در پنجم دی ماه گاهشماری ایرانی واقع شدهاست این روز را روز خورایزد گویند. به روایت برخی از نوشتههای اوستایی زرتشت، پیامیر ایرانی پس از پایان رسالت خود که بخشی از آن آموزش راستی و رستگاری و آرامش به انسانها بود، در شهر بلخ به سر میبرد. او هفتاد و هفت سال از عمرش میگذشت و در آتشکده شهر بلخ به آموزش و راهنمایی انسانها میپرداخت و این هنگامی بود که گشتاسب کیانی، فرمانروایی آن سامان را به عهده داشت. گشتاسب و پسرش اسفندیار از بلخ که پایتخت آن زمان بود خارج شده بودند و فرمانروای تورانیارجاسب، که دشمن دیرینه ایرانیان بود از موقعیت استفاده کرد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشکری بسیار به ایران فرستاد. لشکر تورانی، دروازههای شهر بلخ را با همه دلاوریهای ایرانیان در هم شکستند و هنگامی که اشو زرتشت پیامبر ایرانی با لهراسب و گروهی از پیروانش در آتشکده بلخ به نیایش مشغول بودند حمله کردند و وی را کشتند. زرتشتیان در روز خورایزد و دیماه به آدریان و معابد روی میآورند و نیایش پروردگار یکتا را به جا میآورند
در کتب قدیم زرتشتی آمده که با ظهور این صاحبزمان زرتشتی جهان پر از عدل و داد کند و نظم نوینی برپا شود و ظلم و ستم از بین میرود. بعد از ظهور وی همه مردم متدین خواهند بود و دوستی و مهربانی را پیشه خود خواهند ساخت. و از آن جا که مردم، گوسفندکشی و گوشتخواری را به کنار میگذارند نیروی آز کم میگردد. برکت زیاد میشود و گرسنگی از بین خواهد رفت. در زمان او سال ها 365 روزه خواهند بود و کبیسه ندارند. به وسیله دعای سوشیانت، "دیو آشموغ" که نمادی از شرک و گمراهی و دروغ است خواهد مُرد و سوشیانت با کمک یاران خود به نبرد با اهریمن خواهد شتافت او پنج بار، یَشت میکند که در هر یَشت او، یکپنجم اهریمنان، نابود خواهند شد. سوشیانت راه زرتشت را پیش میگیرد. در زمان او خوراک مردم، هفدهسال از گیاهان است و سیسال از آب تغذیه میکنند و ده سال نیز خوراک مردم، مینوی است. بعد از آن که سوشیانت، جهان را از نو کرد، فرشگرد (رستاخیز) انجام خواهد
چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
برگزینیم که انتخاب کنیم،با تفکر نه با تعصب
برگزینیم که انگیزه دهیم،نه یاس و ناامیدی
برگزینیم که مفید باشیم،نه مضر
برگزینیم که مرحم باشیم،نه زخم آفرین
برگزینیم که برتر باشیم،نه رقیب
برگزینیم که برای زندگی کردن بجنگیم،نه برای زنده ماندن بیاییم ذهنمان را تغییر دهیم تا دنیایمان تغییر کند
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت میبخشی؟
کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.
مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کورش رو به کزروس کرد و گفت:
ثروت من اینجاست. اگر آنهارا پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهرهاند مثل این میماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد!
درباره مرگ پادشاه بزرگ عالم ( کوروش بزرگ ) روایات گوناگونی هست